غریبه و خاک

خلاصه متن

پرفورمنس غریبه و خاک، کاری مشترک از تندیس‌گر: رضا اسعدی، شاعر: دکتر سمانه اسدی نوقابی و عکاس: محسن بازیانفر در دوم آذر ماه 1391 می‌باشد.
پوستر پرفورمنس غریبه و خاک تندیس‌گر: رضا اسعدی شاعر: سمانه اسدی نوقابی عکاس: محسن بازیانفر
پرنده گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

غریبه :

توی گودی دو چشم من،

روزهای روز،

خاک یک ترانه ریختی …

روی انحنای دست‌های من،

سال‌های سال،

آشیانه ساختی … .

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
پرنده گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

غریبه :

هر شبی که شاعرم،

تا سَحَر که عاشقم،

می‌شوم خدا،

خالقِ گِلی،

آشنای خواب‌های عارفی،

مبتدای دردهای سالکی … .

و باز،

بی وساطت فرشتگان،

می‌دمم به تو،

می‌دمم به آن جهانِ خالیِ درونِ تو … .

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
پرنده گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

غریبه :

 تو هزار سال پیش از این،

ذبح و سَربُریده مرده ای؛

توی گودیِ دو دست من،

سال‌هاست خفته‌ای … !

و من،

آیه آیه در تو روح می‌دمم؛

بخوان …

« نون و القلم » بخوان،

که حرف … درد … خون …

که «حرف» نام دیگر خداست،

نامِ دیگر جنون.

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
پرنده گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

خاک :

هر شبت که شاعری ،

فکر می‌کنم شاید از جهان دیگری !

تا سَحَر که باز، می‌شوی همان نَقش بَندِ پیر،

بی‌نهایتِ مرا، با نگاهِ خود، نقش می‌زنی.

تو به چشم من، یک خدای ساحری !

و من،

بی‌صدا و منتظر،

می‌روم درون شعرها و نقش‌های تو،

روی ذرّه‌های جسم خاکی‌ام،

جای بوسه‌های تو،

یا نوازش دست‌های تو …

و باز،

سِحر می‌کنی مرا،

روح می‌دهی مرا،

و من،

در خیال خود، بال می‌زنم رها …

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

خاک :

 تو نگاه می‌کنی و من،

رنگ گنگ چشم‌های تو،

از ورای خواب‌های هر شبم !

رنگ خاک و آتشم !

توی دست‌های تو،

من حکایت زمین و بارشم !

هر جهت که دست‌های تو، شکل می‌دهد مرا،

من به آن‌طرف، قوس می‌خورم …

ناله می‌کنم …

مثلِ یک بلور،

یا که نه،

مثل یک سفال نور،

ناز می‌کنم …

قفل محکمِ لبانِ تو،

با نوای عاشقانه‌ام،

باز میکنم …

مثل یک چکاوکِ رها،

یا شبیهِ راویِ قصه‌ی خدا،

من، سرودِ آفرینش تو را،

ساز می‌کنم … .

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
پرنده گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

غریبه :

من درونِ نبض‌های آسمان،

مثل یک پرنده‌ی گچی،

تاب می‌دهم تو را …

من، شبیه پنجره،

روی سقف خانه‌ام،

قاب می‌کنم تو را …

از نوکِ سپید انگشت‌های من،

نور می‌چکد به تو،

شور می‌دمد به تو،

و تو،

دیگر آن مرده‌ی همیشه نیستی !

می‌توانی از عبورِ خواب‌ها،

مثل بال‌های من،

روی شاخه‌های نور،

قصه‌گوی آفرینشت شوی .

تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
پرنده‌های گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

غریبه :

تو،

سال‌های سال،

خسته و اسیر سنگ بوده‌ای؛

ولی،

با طلوع دست‌های من،

لابه لای مُشت‌های من،

از دل سیاه سنگ‌های سرد،

یک پرنده‌ی رها شدی،

و من،

خالقِ تمام لحظه‌های تو،

بودَنِ تو را وَرز داده‌ام،

خونِ دل که نه … خاک خورده‌ام،

من به آسمان تو مرز داده‌ام … .

پرنده‌های گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک
مرغان آوازه خوان - عکاس : محسن بازیانفر

خاک :

من، پُر از عبور و درد،

روی شانه‌های تو،

مضطرب به خواب می‌روم،

فکر می‌کنم پرنده‌ام،

تا که پلک می‌زنی،

بال می‌زنم،

می‌روم رها به آسمان،

فکر می‌کنم که زنده‌ام … .

جستجوی لحظه‌های آدمم،

آدم ابوالبشر که نه !

آدمی … غریبه‌ای …

ولی،

تو بگو برای من،

یافت می‌شود کسی ؟!

پرنده‌های گلی - تندیس‌گر: رضا اسعدی پرفورمنس غریبه و خاک

پرفورمنس غریبه و خاک

کاری مشترک از تندیس‌گر: رضا اسعدی، شاعر: دکتر سمانه اسدی نوقابی و عکاس: محسن بازیانفر . دوم آذر ماه 1391 

پرفورمنس غریبه و خاک گفتگویی است نمادین و عاشقانه میان خالق و انسان. گفتگویی که گاهی همچون درد دل با خالق خود داریم، در جاهایی عشق می‌ورزیم و در جایی گله و شکایت.

تصویر Mohsen

Mohsen

Photographer, Director and Calligrapher

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *